مرحوم آیت الله فردوسی پور


مرحوم آیت الله فردوسی پور

سخنرانی آیت الله فردوسی پور نماینده مردم فردوس و طبس در مجلس شورای اسلامی در تاریخ 21/8/61 در دانشگاه تهران قبل از خطبه های نماز جمعه

سخنرانی آیت الله فردوسی پور نماینده مردم فردوس و طبس در مجلس شورای اسلامی در تاریخ 21/8/61 در دانشگاه تهران قبل از خطبه های نماز جمعه

موضوع : جنگ و مبارزه در راه پروردگار

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیكم و رحمه الله و بركاته

الحمدالله رب العالمین و العاقبه للمتقین و الصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء‌و المرسلین العبد الموید و الرسول المسدد المصطفی الامجد المحمود الاحمد حبیب اله العالم ابوالقاسم محمد (ص) و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن الدائم علی اعدائهم من الان الی قیام یوم الدین
رب شرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهو قولی
قال الله العظیم فی محكمه كتابه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا كانهم بنیان مرصوص

با درود و سلام فراوان به پیشگاه مقدس ولی عصر امام زمان (عج) و نایب بر حقش رهبر كبیر انقلاب و با درود و سلام فراوان به رزمندگان جبهه های جنگ و ارواح پرفتوح شهدای اسلام سخنم را آغاز می كنم . در این آیه كریمه ای كه خواندم خداوند متعال اعلام می كند آنانكه در راه پروردگار می جنگند و مقاتله می كنند و در برابر دشمنان دوش به دوش هم صف بسته و ایستاده اند خداوند آنانرا دوست می دارد و آنان محبوب پروردگارند . شما از تلویزیون فیلمهای مختلفی در این هفته گذشته مشاهده كردید ، از مقاتلین فی سبیل الله و جنگجویان در راه پروردگار و مخصوصا فیلمی كه مكرر دیشب نشان داده شد از یك نوجوان 14 ساله ای كه با آن روحیه عجیب و با آن عظمت در برابر آمریكا سخن می گفت مشاهده كردید . بنابراین مطلبی هم كه امروز من در نظر گرفتم درباره اش برای شما شنوندگان عزیز و محترم صحبت كنم موضوع جنگ در راه پرورگار است اما قبل از اینكه به این موضوع بپردازم باید این مقدمه را به عرضتان برسانم كه زندگانی انسان سراسر جنگ و نبرد است انسان از آغاز زندگانی و از آغاز رشد و بلوغ در این عالم مشغول نبرد و مبارزه است تا آن موقعی كه از این عالم برود منتهی صُوَر و اشكال جنگ و نبرد انسان در این عالم مختلف است و به قول یكی از دانشمندان انسان در این جهان دارای سه جنگ است ؛ جنگ انسان با خودش ؛ جنگ انسان با انسان و جنگ انسان با طبیعت ؛ نوع اول جنگ انسان با خودش از نظر علمی نامش اخلاق و فضیلت است ، نوع دوم جنگ انسان با انسان نامش سیاست و نوع سوم جنگ انسان با طبیعت نامش علم و صنعت است . زندگانی انسان در این شعبه و در این سه قسمت نبرد و جنگ و مبارزه خلاصه می شود . توضیح بدهم جنگ با طبیعت یعنی چه ؟ بشر با این عالم با این جهان می جنگد و مبارزه می كند از آن كشاورزی كه در كشت زار مشغول شخم زدن زمین است تا آن دانشمندانی كه مشغول اختراعات مهم هستند با طبیعت مبارزه می كنند . زمین در برابر انسان قد عَلَم می كند و می گوید ای بشر من نمی گذارم تو در میان من دانه و بذر بپاشی من زمینی هستم سخت و اگر دانه بپاشی دانه ات ضایع می شود ، بذرت از بین می رود اما انسان می گوید من با علمی كه دارم با تكنیكی كه دارم با تو می جنگم اول به زمین آب می دهم ، بعد زمین را شخم می زنم آن هنگامیكه زمین را شخم زدم دل زمین را می شكافم و بذر و دانه ام را در دل این زمین می كارم و آن گاه آب به موقع به او می رسانم و سر خرمن در برابر هر یك دانه ای كه به زمین داده ام صد دانه یا بیشتر و كمتر حاصل برمی دارم .

حاصل مبارزه این كشاورز با زمین همین است كه سرخرمن با زبان حال به زمین می گوید ای زمینی كه حاضر نبودی بذر و دانه مرا بپذیری ، ای زمینی كه در برابر من سختی و صلابت نشان می دادی ، حالا ببین چگونه از دل تو من دانه بیرون آوردم و حاصل برمی دارم . انسان می خواهد مسافرت كند در وسط راهش می بیند كوهها سر به فلك كشیده اند ، سر به آسمان كشیده اند كوه با زبان حال می گوید ای انسان 2 متری من به تو اجازه نمی دهم تو از من عبور كنی و بگذری من مانع مسافرت و عبور تو می شوم اما انسان می گوید درست است ، قد تو بلندتر ، عظمت تو بیشتر ، اما من عِلم و صنعت دارم انسان می گوید دینامیت می گذارم در دل تو كوه و تو را منفجر می كنم و از میان كوه و از دل كوه راه خودم را باز می كنم و تونلی را می كشم و ماشین سواریم را از میان این كوه عبور می دهم . آن هنگامیكه از دل كوه انسان می گذرد با زبان حال به كوه می گوید ای كوه سربه فلك كشیده ببین چگونه در مقابل علم و صنعت انسان ضعیف و ناتوانی و من توانستم از دل تو عبور كنم و تو را در برابر خودم خاضع و خاشع كنم می خواهد از اینجا مسافرت كند ، طی مسافت كند روزها و شبها باید در میان راه باشد ، سرما و گرما را تحمل كند اما علم و صنعت این انسان كار را به جایی می رساند كه با اختراع هواپیما و با اختراع اتوبوس هوایی این مسافت بعیده را در ظرف 4 ، 5 ، شش ساعت طی می كند و می گذرد و با زبان حال اعلام می كند ای آفرینش ای طبیعتی كه در مقابل من سرسختی نشان می دادی ملاحظه كن چگونه با علم و صنعت خودم در ظرف مدت كوتاهی از تو عبور كردم و این مسافت را پیمودم . این جنگ انسان با طبیعت است و هر چه این جنگ و این نبرد انسان با طبیعت ترقی كند علم و صنعت بشر ترقی می كند . نوع دوم جنگ انسان است با انسان كه نامش سیاست است ، جنگ انسان با انسان ممكن است دو نفر با هم دعوا كنند ممكن دو همسایه با هم دعوا كنند ، ممكن است دو محله با هم بجنگند ، ممكن است دو شهر با هم بجنگند ، ممكن است دو كشور با هم مبارزه كنند و هم اكنون شما می بینید كه سیاست دنیا در مقابل انقلاب عظمیم اسلامی ما قیام كرده است برای كوبیدن و برای از بین بردن انقلاب اسلامی ما ، ابر قدرتها بپا خواسته اند و صدام این مزدور خائن را به جان ایرانیان انداخته اند و به جان انقلاب اسلامی ایران و جنگ را در مرزهای ایران و عراق افروخته ساخته اند . این جنگ انسان با انسان است كه نامش سیاست است و در این جنگ و در این نبرد هم خداوند متعال اعلام می كند : بشر ، آنانكه در راه خدا می جنگند آنانكه فی سبیل الله قدم برمیدارند آنها پیروزند آنها كه برای یاری دین خدا برای یاری قرآن و مكتب و اسلام مبارزه می كنند آنها پیروزند . آنچنان كه جبهه های جنگ ما این موضوع را به ثبوت رسانیده اند و به ما نشان داد در ظرف این 25 ماه كه ای انسان درست است كه این نبرد و این جنگ نشیب و فرازهایی دارد اما بالاخره بدانید پیروزی با شماست ، بالاخره شما فاتح عراق خواهید بود بالاخره رزمندگان شما كسانی خواهند بود كه به كربلای معلا می روند رزمندگان شما آن عزیزان حماسه آفرینی هستند كه در آتیه نزدیكی به نجف اشرف می روند و بعد از زیارت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) و فرزندش امام حسین (ع) به قدس خواهند رفت و در مسجد الاقصی با رهبر كبیرشان آیت الله العظمی امام خمینی اقامه نماز خواهند كرد این را كه عرض می كنم مردم این را بدانید امام و رهبر شما از روزی كه شروع كرده به مبارزه و به این انقلاب و رهبری انقلاب هر چه را پیش بینی كرده هر چه را پیشگویی كرده است به وقوع پیوسته است ، برو و برگرد ندارد ، مانند شب نیمه خرداد سال 42 كه امام را از قم به تهران می آوردند و مامورین مزدور و خائنی كه امام را می آورده اند به قول یكی از خود آنها كه در محاكمه اش گفته بود ما به امام گفتیم كو آنهایی كه اطراف شما شعار می دادند كو آنهایی كه به سر و سینه می زدند ؟ كو یاوران شما ؟ امام به ما فرمود عجله نكنید ، یاوران من هم اكنون شیرخوارند یاوران من هم اكنون كودكان شیرخوار میان گهواره اند ، گفته بود ما نمی فهمیدیم معنای فرمایش امام چیست اما امروز فهمیدیم همان شیرخواران 15 خرداد سال 42 امروز این جوانان پاسدار فداكار ایثارگرند ، امروز به میدان آمده اند امام آن روز ، روز پیروزی انقلاب را می بیند آن موقعی كه می گوید شاه باید برود فرار شاه را می بیند و اعلام می كند آن موقعی هم كه اعلام می كند صدام راهی جز فرار یا انتحار ندارد كاملا موضوع برایش مبیّن و مشخص است و شما بدانید خدا می خواهد بر ما منت بگذارد همچنان كه شما شاه را از ایران بیرون كردید و این ملت مستضعف از یوغ استعماری آمریكا به دست توانای شما نجات پیدا كرد و نظام 2500 ساله ی شاهنشاهی به دست شما سقوط كرد خدا می خواهد منت بگذارد نظام بعثی عراق هم بدست این جوانان عزیز ما ، سربازان ایثارگر ، پاسداران فداكار و بسیجیان عزیز ما سقوط كند و ان شاءالله ملت ایران باشد كه فلسطین را هم از چنگال صهیونیسم نجات بدهد . و اما نوع دیگر جنگ انسان با خودش ، یعنی چه ؟ جنگ انسان با خودش یعنی جنگ با تمایلات یعنی جنگ با نفس امارّه یعنی جنگ با هوای نفس و خواسته های درونی انسان، ما ماموریم با شیطان با طاغوت بجنگیم اما بدانید شیطان منحصر به شاه و صدام و ریگان و بگین نیست . هر كدام از ما یك شیطان باطنی داریم كه باید در مرحله اول با این شیطان باطنی مبارزه كنیم و بجنگیم ، اگر با شیطان باطن ، انسان پیروز شد و در این نبرد بر تمایلات و خواسته های انسانی غالب شد می تواند در جنگ با انسان و در جنگ با طبیعت هم غالب بشود . حربن یزید ریاحی از آن كسانی است كه بالاخره در جنگ با نفس اماره غالب و پیروز است اما شمر ، ابن سعد، كوفیان كسانی هستند كه در نبرد با تمایلات و هواهای نفسانی مغلوب هوای نفسند و لذا امام حسین (ع) را می كُشند آن كسانی كه در جبهه های جنگ جان فدا می كنند می بینید از عزیز ترین اشیاء شان صرفنظر می كنند آنها كسانی هستند كه در مكتب اخلاق و فضیلت خودشان را ساخته اند . من در هر جا برای صحبت رفته ام چون مدت مدیدی در خدمت امام بوده ام ، در نجف در پاریس از من خواسته اند شمه ای از حالات امام را هم برایشان بگویم لذا این نكته را برایتان عرض می كنم ، شما این پیر جماران را كه هم اكنون مانند كوهی استوار می بینید این كوه استوار ثمره مبارزه و مجاهده و جنگ و نبرد یك عمر با نفس اماره است در دوران طلبگی ، و در دوران تحصیل ، و در دوران استادی و در دورانی كه در نجف است و در دورانی كه در پاریس بودیم ، این نكته هرگز یادم نمی رود و چون روز شهادت علی ابن الحسین زین العابدین (ع) و روز دعا و زیارت است برای توجه شما به دعا و زیارت این نكته را بگویم روز اول محرم شب اول محرم در پاریس بود یم اولین شبی بود كه شما امت غیور و قهرمان بر بالای بامها رفتید و ندای تكبیر سر دادید و آن طرف مزدوران رژیم نظام طاغوتی محمد رضا خانی هم از كشتار مضایقه نكرد . شب اول محرم اخبار مهمی به ما رسید ، من در دفتر بودم ، اخبار مفّصل رسید . فردا صبح ساعت 8 رفتم اخبار را خدمت امام عرضه كنم ، وقتی رفتم اندرون دیدم امام در آن حجره اختصاصی خود نیستند ، یكی از بچه های كوچك از نوه های امام آمد ، گفتم : امام كجاست ؟ گفت امام بیرونند ، بگویم بیایند گفتم اگر زحمت نیست تشریف بیاورند این اخبار مهم است باید هر چه زودتر به عرضشان برسانم . امام تشریف آوردند همان طور ایستاده من اخبار را خواندم امام گوش كردند ، امام هیچ وقت تسبیح دست نمی گیرد شما دیده اید اما من دیدم تسبیح دست ایشان است مشغول ذكرند اخبار را گفتم امام خواستند تشریف ببرند بیرون گفتم آقا مردم جواب می خواهند ، فرمودند بعداً جواب می دهم . بعداً جواب گرفتیم و تماس گرفتیم با ایران جوابها را به سمع كسانی كه لازم بود برسانیم رساندیم . فردا دوباره من رفتم ساعت 8 بود وقتی رفتم همان نوه امام آمد گفت امام فرموده اند به فردوسی بگو ساعت 10 بیاید ، گفتم امام چه می كند ؟ ما اصلاً غافل بودیم مسائل سیاسی اخبار رفت و آمد ها ما را از محرم و زیارت عاشورا و از عزاداری و از بسیاری از مسائل غافل كرده بود اما امام بیدار و هوشیار بودند ، گفتم امام در این ساعت چه می كنند ؟ گفت امام از ساعت 8 وسط باغ نشسته زیارت عاشورا می خواند و زیارت عاشورایش تا ساعت 10 طول می كشد ، شما اگر دیدید امام امت ملاقات هایش را 15 روز اول محرم تعطیل كرد به منظور این است كه به دعا و زیارتش برسد . آنهایی كه پشت سر امام در ایامی كه امام در نجف بودند زخم زبان می زدند كینه توزی می كردند و می گفتند امام با شفاعت با زیارت و دعا مخالف است بدانند امام ایامی كه در نجف بود هر شب زیارتش تعطیل نمی شد نیم ساعت در این اواخر بیشتر می نشستند زیارت جامعه می خواندند الان هم من یقین می دانم امام و رهبر شما در ایام محرم زیارت عاشورایش تعطیل نمی شود . یك انسانی كه هم به جبهه های جنگ هم به مسائل داخلی كشور هم به امور مستضعفین ، به امور عبادی ، به امور معنوی توجه دارد یك انسان خود ساخته مانند كوه استوار است كه در دامنه كوه جماران می تواند یك امتی را این چنین رهبری كند و یك امام و رهبری در این مرحله از فضیلت در این مقام از فضائل اخلاقی به آسانی درست نمی شود مبارزه لازم است جنگ با نفس و هوای نفس لازم است والا اگر جنگ با هوای نفس نشده باشد مبارزه با خود نكرده باشد رئیس جمهور باشد بنی صدر می شود ، اولین جمله امام به او وقتی كه تنفیذ كرد حكم ریاست جمهوریش را فرمود بدان «حب الدنیا راس كل خطیه » و دیدید حُب دنیا او را بیچاره كرد ، مرجع تقلید هم كه باشد رساله هم كه بنویسد به مقام آیت اللهی كه از نظر ظاهر برسد اما نفس مزكایی نداشته باشد این آدم برای بر اندازی نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم می گیرد . این است كه می گوئیم در مرحله اول مبارزه با نفس لازم است بعد مبارزه انسان با انسان و مبارزه انسان با طبیعت است . ما اگر بخواهیم در تمام مراحل مبارزات و جنگهایمان پیروز و موفق باشیم باید قدم اول را درست برداریم كه مبارزه با نفس اماره است . باید با نفس اماره مبارزه كرد ، ببینید پیشوایان و رهبران ما مانند امام زین العابدین (ع) امام چهارم یك شخصیتی با این مقام ببینید چه درجه و مقامی دارد . یك روزی در مدینه مردم انقلاب كردند ، شما حتماً حنظله غسیل الملائكه را شنیده اید یك جوانی كه آمد از پیغمبر اجازه گرفت ، یا رسول الله شما می خواهید بروید جبهه به من اجازه بدهید ازدواج كنم بعد به جبهه بیایم ، پیغمبر اجازه اش داد . پیغمبر رفت میدان حنظله ماند ازدواج كرد شب عروس به خانه آورد اما صبح زود بلند شد اسبش را زین كرده آماده سوار شد برود نو عروسش جلویش را گرفت گفت حنظله كجا ؟ گفت پیغمبر در جبهه است در میدان جنگ است صحیح نیست من در حجله باشم و پیغمبر در جبهه من هم می روم به رسول الله ملحق می شوم ، نو عروسش گفت من حرفی ندارم برو اما صبر كن من یك كاری دارم گفت چه كار ؟ گفت چند دقیقه صبر كن ، رفت چند تا از پیرمردهای همسایه را خبر كرد آمدند حنظله گفت زن این پیرمردها را برای چه آوردی ؟ گفت من كاری دارم رو كرد به پیرمردها گفت شما شاهد باشید من دیشب به خانه حنظله آمدم و زن او شدم اگر فردا اولادی به هم رسید كسی مرا متهم نكند ، حنظله گفت این حرف چیست شاهد نمی خواهد ، گفت چرا شاهد می خواهد من دیشب در كنار تو خوابیده بودم خوابم برد در عالم رویا دیدم درهای آسمانها باز شد ملائكه آمدند بدن تو را از پهلوی من برداشتند و به عالم بالا بردند و دیگر برنگرداندند . من فهمیدم تو می روی جبهه كشته می شوی ، اتفاقاً آمد جبهه عده ای به پیغمبر حمله كرده بودند از همان جا سلامی داد و حمله را آغاز كرد ، یك مرتبه دید یك چیزی به بدنش می خورد سنگینی می كند نگاه كرد دید دست چپش قطع شده به پوست آویخته شده است و در جنگیدن مزاحم اوست این پنجه دست را گذاشت روی ركاب اسب پا را گذاشت روی پنجه دست بازو را كشید بالا پوست قطع شد با دست دیگر انداخت وسط میدان ، گفت ای دست مزاحم من نشو بگذار پیغمبر خدا را یاری كنم جنگید تا كشته شد بعد هم شد حنظله غسیل الملائكه ، این پیش بینی نو عروس درست درآمد پیش بینی دیگرش كه گفت از تو ممكن است فرزند به هم برسد آن هم درست درآمد یك پسری بدنیا آمد از حنظله نامش را گذاشت عبیدالله بن حنظله نامش شد عبیدالله ، در زمان حضرت زین العابدین (ع) در مدینه انقلاب می شود رهبر انقلاب عبیدالله بن حنظله است ، رفت در مسجد النبی سخنرانی كرد و به مردم گفت ایها الناس هر كس حاضر است با ما همكاری كند علیه خلفا قیام كنیم عمامه اش را بلند كند ، خودش عمامه اش را برداشت مردم هم عمامه هایشان را برداشتند همه قیام كردند . خلفا و اعوان و انصاری كه در آنجا داشتند همه را بازداشت كردند در حدود 300 الی 400 نفر دستگیر شدند . نگهداری این 300 الی 400 نفر برایشان مشكل بود شورای انقلاب تشكیل شد دور هم نشستند گفتند برای نگهداری این زندانی ها باید یك جای بزرگ پیدا كنیم همه را یكجا ببریم ، كجا ؟ گفتند خانه مروان ، خانه مروان بهترین جاست اما مروان را چگونه بیرونش كنیم ؟ مروان خودش زندانی است خانه را باید تخلیه كند گفتند می رویم او را می آوریم از او تعهد می گیریم مروان را آوردند ، مروان به خانه تو احتیاج داریم سه روزه خانه را باید تسلیم كنی واِلا تو را می كشیم و اموالت را مصادره می كنیم مروان گفت من دوست و رفیق در مدینه فراوان دارم ظرف یكساعت تخلیه می كنم اما از آنجا آمد بیرون در خانه اولین دوستش كه در زد تا در را باز كرد دید مروان است فورا در را بست گفت مروان شهر شلوغ است شما را گرفته اند مورد اتهامید درِ خانه نایست ، گفت من با تو كار دارم گفت من با تو كاری ندارم رفیق دوم و سوم كسی جوابش را نداد روز اول گذشت روز دوم گذشت روز سوم نزدیك غروب آفتاب بود دید وقت تمام می شود هیچ یك از دوستانش جواب به او نمی دهند یك نفر به او رسید گفت مروان چرا اینقدر متاثر و ناراحتی ؟ گفت شورای انقلاب سه روزه به من مهلت داده اند خانه ام را تخلیه كنم تحویل بدهم در خانه هر دوست و رفیقی كه رفته ام به من جواب منفی داده است نمی دانم چه كار كنم یكساعت دیگر باید خودم را معرفی كنم برای اعدام آماده شوم ، رفیقش گفت آیا خانه زین العابدین رفته ای ؟ گفت چه ! ، خانه زین العابدین ، خانه ی زین العابدینی كه من با عمویش آن جور رفتار كرده ام با پدرش آن جور رفتار كرده ام با خودش بد رفتاری كرده ام حالا چطور بروم ؟ گفت برو یك دری هم درِ خانه زین العابدین بزن ، گفت می روم ، رفت دق الباب كرد در را كوبید غلام آمد گفت یابن رسول الله مروان است ، فرمود اجازه بده بیاید آمد نشست سرش را انداخت پائین امام فرمود مروان كاری داشتی ؟ گفت آقا جان قصه من این است چه كار كنم دستم از همه جا كوتاه است زین العابدین (ع) فرمود ببین من در همین جا یك بیرونی دارم می توانم به تو بدهم در خارج مدینه هم یك خانه دارم می توانم آنجا را هم به تو بدهم هر جا را می خواهی انتخاب كن گفت با شما مشورت می كنم امام فرمود خارج شهر برای تو بهتر است بلافاصله زین العابدین دستور داد خانه ی خارج شهر را آماده كردند مروان نقل مكان كرد و خودش را به شورای انقلاب معرفی كرد . این است انسانیت ، این زین العابدین است كه دشمنش می آید برای عرض حاجت اما زین العابدین بدون اینكه حرفی از ظلمها از جنایتهای او به میان بیاورد حاجتش را بر می آورد ، جوانهای غیور و پر عاطفه و احساساتی كه می گویید چرا اسرا را نمی كشید چرا ما به شهرها حمله نمی كنیم ، ما نباید حمله كنیم ما مكتبمان مكتب امام حسین (ع) ما مكتبمان مكتب زین العابدین (ع) است ، ما از یك چنین مكتبی درس می گیریم و در یك چنین خطی قدم بر میداریم و اگر مبارزه می كنیم و می جنگیم برای به كرسی نشاندن لااله الا الله و برای برافراشته شدن پرچم اسلام و برای پیاده شدن قوانین حقه قرآن است نه برای آدم كشی نه برای اینكه به شهرها و به مردم غیر نظامی حمله كنیم ما مانند صدامیان و بعثیان كافر عراق نیستیم ما پیرو زین العابدین (ع) پیرو مكتب ابا عبدالله الحسین (ع) هستیم و یقین بدانید كه در این راه و در این خطی كه قدم برمیداریم در آتیه نزدیكی پیروز هستیم ان شاءالله

– پرودگارا اسلام و اسلامیان نصرت عطا بفرما
– دشمنان اسلام خوار و ذلیل بگردان
– سایه ی پر مهر رهبرمان بر سر ما مستدام بدار
– طول عمر با عافیت به این مرجع عظیم الشان عنایت بفرما
– پروردگارا رزمندگان جبهه های جنگ پیروز بگردان
– راه كربلا بر دست این حماسه آفرینان به روی ما باز بگردان
– شهدای ما با شهدای كربلا محشور بفرما
– به خانواده ها و بازماندگانشان صبر جمیل و اجر جزیل عنایت بفرما
– انقلاب ما را به انقلاب امام زمان متصل بگردان

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته

سخنراني حضرت آيت اله فردوسي پور نماينده محترم مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 7 تير ماه 1370 مطابق با 15 ذالحجه 1411 هجري قمري قبل از خطبه هاي نماز جمعه در دانشگاه تهران .

سخنراني حضرت آيت اله فردوسي پور نماينده محترم مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 7 تير ماه 1370 مطابق با 15 ذالحجه 1411 هجري قمري قبل از خطبه هاي نماز جمعه در دانشگاه تهران .

موضوع : سالگرد انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در هفتم تيرماه 1360

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدالله رب العالمين و العاقبه للمتقين و الصلوه و السلام علي اشرف الانبياء‌و المرسلين العبد المويد و الرسول المسدد المصطفي الامجد المحمود الاحمد حبيب اله العالم ابوالقاسم محمد (ص) و علي اهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين سيما بقيه الله في الارضين و اللعن الدائم علي اعدائهم من الان الي قيام يوم الدين
رب شرح لي صدري و يسرلي امري و احلل عقده من لساني يفقهو قولي
من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضا نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلا . با درود و سلام فراوان به روح بلند امام امت رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و ارواح پرفتوح شهداي اسلام بويژه شهداي هفتم تير و با آرزوي موفقيت و پيروزي كامل و نهايي اسلام بر كفر و شرك و استكبار جهاني ، دهمين سالگرد فاجعه جانگداز هفتم تير را به پيشگاه مقدس ولي عصر امام زمان (عج) و به پيشگاه مقام معظم رهبري و به امت شهيد پرور ايران و به خانواده هاي اين عزيزان و به شما نمازگزاران عزيز و محترم تبريك و تسليت عرض مي كنم ثانيا امروز مصادف است با ميلاد با سعادت امام دهم حضرت هادي (ع) اين ميلاد با سعادت را هم به امام زمان ، مقام معظم رهبري ، امت مسلمان ايران و به شما نمازگزاران تبريك عرض مي كنم و از خداوند متعال مسئلت مي نمايم به همه ما توفيق عنايت كند خط و راه امام و اين شهيدان عزيز را تا ظهور امام زمان (عج) ادامه بدهيم و پاسدار خون شهيدان عزيزمان باشيم .
امروز هفتم تير است مصادف با آن روزي كه اين حادثه جانگداز در سرچشمه تهران ، سرچشمه انقلاب و سرچشمه ايران اتفاق افتاد . درباره ريشه ها و عوامل و علل بوجود آمدن حادثه ي هفتم تير در جلسات گذشته صحبت شده است اما درباره اصل حادثه و درباره عزيزاني كه در اين حادثه ما از دست داده ايم و به فراق آنان مبتلا شديم كمتر به طور تفصيل سخن گفته شده است . سرور و سالار اين شهيدان عزيز شهيد دكتر بهشتي بود كه به تعبير امام امت او يك فرد اما يك امت بود براي ملت ما مانند حضرت ابراهيم خليل الرحمان كه ( كان امت واحده ) فرد بود يك نفر بود اما به منزله يك ملت و يك امت بود . ابراهيم بت شكن در ميان ملت خودش و در ميان جامعه خودش فردي بود به منزله يك امت ، شهيد دكتر بهشتي هم در جامعه ي انقلابي و اسلامي يك فرد بود اما به تعبير امام اين يك فرد بجاي يك امت بود يعني فكر او ، انديشه و فقه او ، علم و دانش و تدبير او ، عقيده به نظم و انتظامات او در جامعه ما به اندازه يك امت و يك ملت كارگشا و كارساز بود . من يادم مي آيد در سال 1348 شهيد بهشتي سفري به عراق و به نجف اشرف داشت . در آنجا در مدرسه ي حضرت آيت الله بروجردي روحانيون مبارز خارج از كشور جلسه اي تشكيل دادند . ايشان شبي را در مدرسه جلوس كردند . علما و دانشمندان و فقها به ديدن ايشان آمدند و در آن جلسه و در آن مجلسي كه فضلا و علما و بزرگان نجف اشرف حضور داشتند ايشان شروع كرد به سخن گفتن ، وظايف حوزه هاي علميه را در آن زمان به تفسير بيان كرد و از جمله فرمود وظيفه حوزه هاي علميه تنها خواندن فقه و اصول نيست ، آموختن فقه و اصول لازم است از وظايف حوزه هاي علميه است اما پرداختن به ديگر علوم دنيا و دانش هاي مرسوم عالم هم از وظايف روحانيت است . آن جلسه برگزار شد و گذشت فردا در حوزه ي علميه نجف پايگاه شيعه ، مركز مراجع و روحانيت عليه شهيد بهشتي شايعه درست كردند كه آقاي دكتر بهشتي با فقه و اصول مخالف است و در جلسه اي كه ديشب در حضور علما و فضلا داشتند با خواندن فقه و اصول مخالفت كرده است و حال آنكه مخالفت نبود تائيد فقه و اصول بود و در كنار فقه و اصول پرداختن به علوم و دانش هاي ديگر روز كه براي حوزه ها لازم است . اينكه امام مي فرمايد من در مقابل شهادت شهيد بهشتي چيز ديگري را مهم مي دانم و او بيشتر مرا متاثر كرده است ، مظلوميت شهيد بهشتي است . اين است كه از همان اول اين نابغه ، اين عالم و فيلسوف و فقيه ، اين انسان مدير و مدبر از همان اول حتي در خانه ي خودش يعني در حوزه علميه هم مظلوم بود . در آنجايي كه بايد قدر و منزلت او را بدانند . كسي كه از آلمان مي آيد و از اخبار و مسائل روز آگاهي دارد و مي تواند حوزه ي علميه را ارشاد و هدايت كند ،‌ به عوض قدرداني شايعه درست كردند كه آقاي بهشتي با فقه و اصول مخالفت كرده است . آيا بهشتي با فقه و اصول مخالف بود؟ ابدا ، شهيد بهشتي آن انساني بود كه دستور داد لايحه قصاص در مجلس با سرعت تصويب شود . بني صدر ملعون كسي بود كه مي گفت لايحه قصاص امروز در جامعه ي ايران و در ملت ما قابل اجرا و پياده شدن نيست اما شهيد بهشتي كسي بود كه مي گفت ما انقلاب كرديم براي پياده كردن حقايق اسلام براي پياده كردن احكام و مقررات اسلام يكي از مقررات اسلام عبارت است از لايحه قصاص و بايد لايحه قصاص اجرا شود و الحمد الله اجرا شد و شما ديديد كه اگر لايحه قصاص اجرا نمي شد اولين قدم پيروزي كه بني صدر برداشته بود همين مسئله و مخالفت با احكام و مقررات قضايي اسلام بود و شهيد بهشتي پا فشاري كرد و مقررات اسلام را در قوه قضائيه ما اجرا و پياده كرد . در مقام عمل و در مقام اجرا من يك خاطره بگويم بپردازم به شهداي ديگرمان ، يك داستاني پيش آمده بود براي يكي از مسئولين امور قضايي در يكي از شهرستانها ، او به من زنگ زد ، شما كه مرا مي شناسيد مشكل من اين است من تقاضا مي كنم به آيت الله بهشتي بگوئيد مشكل مرا حل كند من از مجلس شماره شهيد بهشتي را گرفتم خود ايشان گوشي را برداشتند ، خوب دقت كنيد ، مسئوليني كه مي شنوند عنايت بفرمايند الان ما از مجلس زنگ مي زنيم به فلان وزير ، نماينده كار دارد اول يك نفر گوشي را برمي دارد اسم آدم را مي پرسد ، از كجا زنگ مي زني كار و مطلبت چيست ؟ بعد كه فهميد از مجلس است بسيار خوب گوشي خدمتتان باشد دومي برمي دارد از كجا تماس مي گيريد ، براي چه تماس مي گيريد وقتي كه ديد بايد وصل كند مثلا به وزير يا به مسئول مربوطه مي گويد خيلي خوب گوشي را داشته باشيد در مرحله سوم مسئول گوشي را مي گيرد ، مطلب را مي شنود بعد معلوم نيست با آن سرعت عمل بكند يا نه . من تا زنگ زدم خود شهيد بهشتي گوشي را برداشت گفتم فلاني هستم ، مسئله اين است از شما خواهش مي كنم اقدام كنيد . فرمود صبر كن ، قلم را برداشت نام طرف ، محل خدمت طرف را به من بگو ، من گفتم ايشان يادداشت كرد فرمود خاطر جمع باش مطلب تمام است بعد از سه روز آن شخص از استان خراسان به من اطلاع داد گفت از شما ممنونم آيت الله بهشتي روي پرونده من دستور داده است و كار مرا انجام داده اند ما يك همچين مسئوليني مي خواهيم ، رئيس ديوانعالي كشور به محض اينكه مطلب منتقل مي شود يادداشت مي كند پرونده را مي خواهد روي پرونده مي گذارد در فاصله سه روز كار انجام مي شود . شهيد بهشتي در مقام عمل در ديوانعالي كشور يك چنين شخصيت عالي مقامي بود . اما شهداي ديگر ، يكي از شهداي اين حادثه شهيد محمد منتظري است ، شهيد محمد منتظري در ايران همراه ديگر مبارزان مبارزه را آغاز كرد ، مجاهده را آغاز كرد زنداني شد ، ميدانيد در زندان با شهيد منتظري چه كردند ؟ شايد با ديگر زندانيان اين شكنجه را انجام ندادند ، بخاري را روشن كردند آن موقع كه بخاري سرخ شد گداخته شد محمد منتظري را لخت كردند پشت او را چسباندند به بخاري پوست بدن و پشت او به كلي سوخته بود . با اين شكنجه و با نشاندن روي بخاري برقي و سوزاندن بدن مي خواستند اقرار و اعتراف بگيرند آيا حرف مي زني يا نه ؟ اما او لب از لب بر نداشت بالاخره از ايران فرار كرد مدتي گم بود مدت شش ماه ، برادران ايراني به نجف اطلاع دادند محمد رفته از او خبري نداريم ، شش ماه مي گذرد هيچ اثري از او پيدا نيست در راديو بغداد كه آن موقع در اختيار ما بود و نهضت روحانيت در آنجا برنامه پخش مي كرد ما مجبور شديم از آن برنامه اعلام كنيم شهيد منتظري زير دست شكنجه گران ساواك شربت شهادت نوشيده است اين خبر پخش شد اما بعد از مدتي يك روز ظهر در هواي گرم و سوزان نجف با يكي از برادران روحاني از مدرسه به خانه مي رفتيم مي دانيد ظهر نجف بازار و خيابان و مغازه ها همه تعطيل است در ظهر نجف مردم اكثراً در سردابها به استراحت مي پردازند كسي در كوچه و خيابان پيدا نمي شود . وقتي جلوي ايوان اميرالمومنين علي ابن ابيطالب (ع) رسيديم ديديم يك طلبه اي متحيرانه به ايوان نوراني امير المومنين (ع) نگاه مي كند به او خيره شديم نزديك رفتيم ، ديديم محاسني نامرتب دارد عمامه اي نامرتب ، عجب ، اين طلبه كيست در اين هواي گرم اينجا چه مي كند ؟ وقتي جلو رفتيم ديديم محمد منتظري است ، آقا كي آمدي ؟ اينجا چه مي كني ؟ گفت الان از راه رسيده ام جايي را بلد نبودم جلوي ايوان اميرالمومنين (ع) ايستاده بودم شايد يكي از دوستانم برسد همراه او به خانه بروم او را به خانه برديم اسم مستعار برايش همانجا تعيين كرديم گفتيم شما بايد با نام مستعار باشيد . در حوزه علميه نجف ما با نام مستعار زندگاني مي كرديم و محمد منتظري لدي الورود نام مستعار انتخاب كرد . شب جلسه اي گرفتيم به دوستان نزديك او اطلاع داديم شخصي از ايران آمده بنام آقاي سميعي جلوس دارد به ديدنش بياييد ، به ديدن او آمدند ، وقتي سوال كرديم اين مدت را كجا بودي گفت من از ايران فرار كردم آمدم به شما دوستانم در نجف بپيوندم اما گرفتار امن العام عراق شدم و در اين مدت در زندان عراق بسر مي بردم زير شكنجه هاي عربي و طاقت فرساي حزب بعث آن روز كه به خيال اينكه يك نفر ايراني را از نظام شاهنشاهي گير آورده اند مرا شكنجه مي كردند تا بالاخره مجبور شدم خودم را معرفي كنم و با قيد تعهد آزاد شوم . وقتي در نجف شروع به فعاليت كرد مگر محمد منتظري آرام مي گرفت ؟ ابدا ، شب تا صبح كلاسها و جلسات متعدد براي طلاب ايراني ، طلاب افغاني ،‌ براي طلاب پاكستاني و لبناني ، براي طلاب سوري و طلاب عراقي داشت از اين خانه در مي آمد به آن خانه مي رفت بعد هم مي گفت من نبايد در اينجا بمانم اعلاميه ها ، نوارهاي امام را برمي داشت مي رفت يك ماه گم مي شد دو ماه ناپديد مي شد بعد از دو ماه معمولاً نيمه شب مي آمد در را مي كوبيد وقتي در را برايش باز مي كردم مي ديدم يك ساك به اين دوش انداخته است يك ساك به آن دوش يك ساك هم به گردن با يك اوركت ، از كجا مي آيي ؟ از سفر ، بالا كسي نيست ؟ مي گفتم نه مي رفتيم بالا هر چه اعلاميه ، نوار ، نشريه داشت از اين سه تا كيفش در مي آورد مي داد به من مي گفت اينها را برسان به دوستان و برادران مبارز ، هر چه اعلاميه و نوار از امام داشتيم كه بايد به برادران خارج كشور برسد در ميان ساكها و كيفها مي گذاشت دوباره به گردن مي انداخت آفتاب طلوع نكرده مي گفت خداحافظ من رفتم ، كجا مي روي ؟ مي روم براي اينكه پيامها را برسانم در اين مدت كجا بودي ؟ حاضر نبود بگويد كجا بودم اجمالا وقتي ما از او تحقيق كرديم معلوم شد در اين كشور هاي خليج كه رفت و آمد داشته در اكثر اين كشور ها به زندان رفته حداكثر و حداقل زندان ، حداقل يكماه حداكثر شش ماه ، در ميان زندانهاي كشور هاي خليج كشور هاي خارج و كشور هاي اروپايي در اكثر زندانها شكنجه شده بود ، چرا ؟ براي اينكه پيام رسان امام و پيام رسان انقلاب باشد براي اينكه نداي مظلوميت شما ملت ايران را به دنيا برساند . جمله اي كه مي شود به طور خلاصه درباره ي اين شهيد عزيز گفت اين است كه يك انقلابي حرفه اي بود يعني كسي بود كه شغل او انقلاب و مبارزه و جهاد بود . ما اكثراً شغلمان تحصيل يا كسب و كار در كنار تحصيل بود و در كنار كسب و كار مبارزه هم مي كرديم اما شهيد منتظري شغلش مبارزه بود شغلش انقلاب بود در كنار مبارزه و در كنار انقلاب گاهي به كارهاي ديگر هم مي پرداخت آن موقعي هم كه به ايران آمد از مرز خسروي وارد ايران شد ازدواج كرد امام به ايران برگشتند و او در پيروزي انقلاب سهم بسزايي داشت و به عنوان نماينده از شهرستان نجف آباد انتخاب شد و به مجلس آمد شما يادتان هست در ايران ليبراليسم او را مجنون و ديوانه خواند . مي گفتند شهيد منتظري ديوانه شده است او مجنون شده آنقدر روي اين موضوع جو سازي كردند كه حتي پدر ايشان هم اين مسئله را پذيرفت و قبول كرد گفت محمد ممكن است يك مقدار ضعف اعصاب برايش پيش آمده باشد اما نبايد سربه سرش گذاشت . اين مظلوميت يك مبارز حرفه اي است . عمرش را روي انقلاب گذاشته است . ريشه هاي پيروزي انقلاب را اگر بخواهيد پيدا كنيد بايد سرنوشت اين عزيزان را بخوانيد . سرنوشت اين عزيزان و تاريخ اين عزيزان بايد مدون شود تا نسل آينده ما بداند معلم انقلاب چه كسي بوده است . آن كساني كه انقلاب را صادر كرده اند آن كساني كه انقلاب را به دنيا رساندند شهيد منتظري ها بودند ، شهيد بهشتي ها بودند ، مطهري ها بودند ، مفتح ها بودند ، حقاني ها بودند ، شهداي هفتاد و دو تن سرچشمه بودند نه ديگراني كه از اسم و از شعار استفاده مي كنند اما زحمت روي دوش ديگران است . اين دو نفر از روساي شهداي هفتم تير ، سالار شهيدان سرچشمه شهيد دكتر بهشتي و همچنين محمد منتظري شهداي ديگري هم كه در اين رابطه جان سپرده اند در همين راه و در همين شرايط و با همين شكنجه ها در مبارزه شركت داشتند تا بالاخره به دست آن كساني كه نمي توانستند اين عزيزان را ببينند نمي توانستند خلوص نيت ، شهامت ، قاطعيت و شجاعت شهيد بهشتي و ياران او را ببينند،گفتند دست به ترور مي زنيم و از نيروهاي نفوذي استفاده مي كنيم و آنها را يكجا شهيد مي كنيم يكي از اعمال ننگيني كه مرتكب شدند روز ششم تير بود توطئه اي كه براي مقام معظم رهبري در مسجد ابوذر چيدند و در آنجا هدفشان شهيد كردن مقام معظم رهبري بود اما به تعبير رئيس جمهور محبوبمان حادثه اي كه براي مقام معظم رهبري پيش آمد عيناً داستان امام زين العابدين (ع) بود در سرزمين كربلا . خداوند مصلحت ديد زين العابدين تب دار باشد در بستر مرض بيفتد تا در جبهه جنگ شركت نكند جان او به سلامت بماند و بعد از امام حسين (ع) حجت پروردگار باشد در حادثه ي ششم تير هم گرچه دشمنان انقلاب ، استكبار جهاني هدفش از بين بردن مقام معظم رهبري بود اما ذات مقدس پروردگار اين خداي مدبر اين عزيز را به بيمارستان برد تا در شب هفتم تير در جلسه ي دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ايران شركت نداشته باشد خود او شركت نكند جناب آقاي هاشمي هم به عنوان عيادت به ديدن او برود تا در اين جلسه نباشند و جانشان محفوظ بماند و بعد از رهبر كبير انقلاب حجت پروردگار و رهبر انقلاب و رهبر امت اسلامي باشد . اين حكمت خداست گرچه ما چون از حكمت پروردگار بي اطلاع هستيم متاثر ، ناراحت و گله مند مي شويم اما امروز بايد خدا را شكر كنيم كه ذات مقدس پروردگار اين شاگرد ممتاز امام را اين برجسته ترين شاگرد امام ، اين فقيه و مجتهد عادل را براي ما ذخيره كرد تا امروز رهبر ما باشد .
در آن جلسه بعد از آنكه نماز مغرب و عشاء اقامه شد شهيد بهشتي تازه مي رفت وضو بسازد من گفتم جناب آقاي بهشتي امشب كار زياد است شما هنوز نماز نخوانده ايد ؟ فرمود من زود نماز مي خوانم مي آيم شما برويد جلسه را شروع كنيد . من هم آمدم ، جلسه شروع شد . به سرچشمه رفته ايد و آنجا را ديده ايد يك سالن شش متر در نه متر ، در جلوي سالن تريبون است به ارتفاع يك پله تريبون در آنجا نصب شده يك راهرو از روبروي تريبون كه در آنجا كارتهاي ورودي را مي گيرند و جلسه را كنترل مي كنند . كي كنترل مي كند ؟ مسئول انتظامي جلسه جناب آقاي كلاهي است همان كسي كه انفجار را بوجود مي آورد كارتها را گرفت ،‌كارتها را براي چه مي گيري ؟ كارتها را مي گيرم براي پذيرايي بعضي از وقتها در آخر جلسه يك بستني ، يك چايي يا نوشابه اي مي دادند و پذيرايي مي كردند . مي گفت براي اينكه تعداد افراد جلسه را بدانم كارتها را مي گيرم . كارتها را گرفت و رفت ، شهيد بهشتي آمد شهيد بهشتي وقتي وارد جلسه مي شد خيلي نوراني ، خندان و بشاش بود بعضي شوخي كردند گفتند آقاي بهشتي امشب خيلي نوراني شديد امشب خيلي زيبا و خوشگل شدي مي خنديد مي فرمود چشم شما زيبا مي بيند چشم شما نوراني مي بيند من همان بهشتي هميشه هستم ، نشست ، دستور جلسه عوض شد دستور جلسه بحث درباره ي گراني و تورم بود اما چون امام بني صدر را عزل كرده بودند از فرماندهي كل قوا و مجلس با طرح دو فوريتي به عدم كفايت سياسي او راي داده بود و امام تنفيذ كرده بودند و او به مخفيگاه منافقين پناهنده شده بود و رئيس جمهور نداشتيم موضوع جلسه را عوض كرديم موضوع جلسه بحث درباره ي رئيس جمهور آينده بود ، كي برود موضوع را مطرح كند ؟ به اتفاق آراء گفتند آقاي دكتر بهشتي ايشان هم رفت پشت تريبون ، ساعت 9 جلسه شروع شده بود اعلام برنامه تلاوت كلام الله مجيد در حدود شايد 7 يا 8 دقيقه بعد شهيد بهشتي به سخن پرداخت مطرح كرد رئيس جمهور آينده آيا روحاني خواهد بود يا غير روحاني آيا امام نظرشان اين است كه مانند دوره ي اول رئيس جمهور غير روحاني باشد يا اجازه خواهند داد يك نفر روحاني كانديد شود اگر روحاني را اجازه دادند آن روحاني كه خواهد بود اگر غير روحاني بايد باشد آن غير روحاني كه باشد اين موضوع بايد در اين جلسه منقح و معين شود براي اينكه جلسه جلسه اي بود از نخبگان سه قوه و روحانيت مبارز و اعضاي حزب جمهوري اسلامي ايران ، در آنجا مشكلات كشور بررسي مي شد و حل مي شد آنجا جايي بود كه حتي ما نمايندگان مجلس هم اگر مشكلي در مدت هفته مي داشتيم شكايتي از موكلينمان ، از مردم بدستمان مي رسيد مي گفتيم شب دوشنبه نزد وزير مربوطه مي رسيم مشكل را حل مي كنيم ، نزد رئيس ديوانعالي كشور مي رسيم مشكل را حل مي كنيم در آنجا رجال و شخصيت ها شركت مي كردند يك جلسه اي بود مايه ي اميد همه اهل ميهنمان و اهل كشورمان . آن شب بنا بود اين موضوع گراني بررسي شود اما مقدر شد به اين مسئله ، وقتي شهيد بهشتي موضوع را مطرح كرد بعد يك نگاهي كرد به همان رسم و عادتي كه داشت و به همان اصطلاح خودماني كه داشت يك نگاهي به سرتاسر جلسه انداخت و با همان لحن خودماني گفت بچه ها بوي بهشت مي آيد شما هم مي فهميد ؟ اين جمله را گفت و تمام شد آنقدر انفجار سريع و قوي بود كه با يك چشم به هم زدن ديديم زير آوار هستيم آنقدر سريع بود كه يك تركش از پاي تريبون آمده بود به دالان سالن ، آنجايي كه گفتم كارتها را مي گرفتند يكي از محافظين مجلس آنجا نشسته بود اينقدر سريع بود انفجار كه يك تركش آمده بود در آنجا از فاصله ده متري به پيشاني او اصابت كرده بود و همان جا او را شهيد كرده بود قبل از اينكه سقف به پائين برسد با اينكه پائين آمدن سقف با يك چشم به هم زدن بود اما تركش آنقدر سريع بود كه پيشاني ها را منفجر كرده بود و پيشاني آن يك نفر هم منفجر شد و شربت شهادت نوشيد . در يك چشم به هم زدن ما ديديم زير آوار هستيم صداي تكبير ، لااله الا الله ، بانگ قرآن بانگ صلوات از زير اين سقف بلند بود نورانيت عجيب و غريبي در آنجا حكم فرما بود صف اول و دوم و سوم جلسه در همان آن اول شهيد شده بودند ، شهيد بهشتي نصف بدنش با اين حادثه رفت شهيد استكي كه ناظم جلسه بود و در كنار شهيد بهشتي نشسته بود بعد از دو روز او را پيدا كردند در حاليكه بدنش با صندلي پرس شده بود و از آهن صندلي جدا نمي شد عده ي زيادي جان دادند يك عده هم زنده بودند اما آنهايي كه زنده بودند وقتي اين سقف را بستند به جرثقيل بلند كنند جرثقيل ضعيف بود سقف هم بتوني نبود ، برخلاف تصور آنها ، تيرآهن و آجر قديمي بود وقتي بستند به جرثقيل بلند كردند نيم متر كه آمد بالا دوباره رها شد روي سر آنها دوباره ريخت روي سر آنهايي كه زير آوار بودند . شروع كردند سقف را بريدن آن موقعي كه سقف را مي بريدند من چون در زاويه بودم زير سقف با يك عده اي زنده بوديم زير صندلي افتاده بوديم سقف روي سرمان ، فرقها شكافته پيشاني ها منفجر شده خون جاريست اما آن زير حساب مي كردم يكساعت و نيم دو ساعت مي توانيم نفس بكشيم وقتي سقف بريده شد و وارد محيط زير سقف شد ، كاهگل پوسيده ، كاهگل مرده يك گرد و غباري را در زير آوار به راه انداخت كه من ديدم در ظرف 5 ثانيه ببخشيد در ظرف 5 دقيقه همه رفته ايم و از آن گرد و غباري كه به راه افتاد عده ي زيادي شهيد شدند عده ي زيادي از دنيا رفتند در همان حال يك آجر بالاي سر من از سقف جدا شد ، من آجر را گرفتم كشيدم چند تا آجر ريخت يك روزنه باز شد آنهايي كه روي سقف راه مي رفتند خوشحال شدند گفتند بياييد اينجا باز شد ، باز كردند . يك نفر پهلوي من بود او را بيرون كشيدند ، دومي من بودم يك نفر سومي را هم بيرون آوردند من سفارش كردم گفتم اينجا عده اي زنده اند سعي كنيد آنها را بيرون بياوريد شهيد ديالمه دو صندلي يا سه صندلي با من فاصله داشت هي صدا مي زد كمك ، كمك تا سه بار من شنيدم گفت كمك اما آن آخرين لحظه گفت مثل اينكه كسي به داد ما نمي رسد و كسي نتوانست به داد آن عزيزان برسد و بالاخره شهدا به هفتاد و دو تن رسيد به عدد شهداي كربلا ، شهداي كربلايي كه قرآن و اسلام را بيمه كردند شهداي سرچشمه هم انقلاب را بيمه كردند . شهيد بهشتي در يكي از سخنانش مي فرمايد انقلاب خون دادن و خون خوردن مي خواهد هم بايد براي انقلاب خون بدهيم ، من اينجا از فرصت استفاده كنم خطاب كنم به رئيس جمهور محبوبمان بگويم جناب آقاي هاشمي انقلاب و تداوم انقلاب به فرموده شهيد بهشتي خون دادن و خون خوردن مي خواهد شما نبايد از حركات بعضي از افراد بي مسئوليت نگران و ناراحت باشيد بايد براي تداوم انقلاب خون دل بخوريم براي اينكه انقلاب ما محفوظ بماند بايد خون بدهيم ، الحمدالله امت ما خون دادند در جبهه ها در ميدان ها در تظاهرات در راهپيمايي ها در انفجارها ، در نمازجمعه ها ، ائمه جمعه ها و ديگران و هفتاد و دو تن و در حادثه ي نخست وزيري خون داديم اما الان نوبت خون دل خوردن است بايد صبر كنيد و تحمل كنيد و اين خون دل را بخوريد تا انقلاب به پيروزي كامل و نهايي برسد و ما اين صبر و تحمل را بعد از مقام معظم رهبري در شما سراغ داريم اميدواريم با رهبري هاي مدبرانه مقام معظم رهبري و با برنامه ريزي هاي مدبرانه رئيس جمهور مدبرمان ان شاء الله همه مشكلاتمان حل شود و انقلابمان به انقلاب جهاني حضرت مهدي امام زمان (عج) متصل شود . وقت من به پايان رسيد همين جا همه شما را به خدا مي سپارم .

پروردگارا اسلام و اسلاميان را نصرت عطا بفرما

خدايا دشمنان اسلام خوار و ذليل بگردان

پروردگارا روح بلند امام امت با جد بزرگوارش خاتم انبياء و ائمه اطهار محشور بفرما

پروردگارا مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران مخصوصاً رئيس جمهور محبوبمان موفق و مويد و منصور بدار پروردگارا طبق هايي از نور الساعه از اين محفل پر فيض به روح شهداي عزيز اسلام مخصوصاً شهداي انقلاب و بالاخص شهداي هفتم تير و در راس آنان شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي نثار بگردان به خانواده ها و بازماندگانشان صبر و اجر كامل عنايت بفرما .

والسلام و عليكم و رحمه الله بركاته .

سخنرانی حضرت آیت اله فردوسی پور در تاریخ 12 تیرماه 1377 مطابق با 8 ربیع الاول 1419 هجری قمری قبل از خطبه های نماز جمعه در دانشگاه تهران .

موضوع : به مناسبت سالگرد انفجار دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ماه 1360

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیكم و رحمه الله و بركاته

الحمدالله رب العالمین و العاقبه للمتقین و الصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء‌و المرسلین العبد الموید و الرسول المسدد المصطفی الامجد المحمود الاحمد حبیب اله العالم ابوالقاسم محمد (ص) و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن الدائم علی اعدائهم من الان الی قیام یوم الدین
رب شرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهو قولی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه فمنهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا
هدیه به ارواح پر فتوح شهدای اسلام و روح ملكوتی امام امت رهبر كبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران صلوات بلندی ختم كنید . اولا در ایام هفتم تیر انفجار مركزی حزب جمهوری اسلامی هستیم لازم می دانم شهادت شهید مظلوم آیت الله دكتر بهشتی و هفتاد و دو تن یاران وفادار آن مظلوم را به پیشگاه مقدس ولی عصر امام زمان (عج) ، مقام معظم رهبری ، ملت غیور ایران و به شما نمازگزاران عزیز و محترم تبریك و تسلیت عرض كنم همچنین شهادت 290 نفر مسافران هواپیمای ایرباس ایران كه به دست دژخیمان استكبار جهانی شیطان بزرگ در چنین روزی به شهادت رسیدند و به دریا ریختند را به خانواده های محترمشان ، به ملت غیور ایران ، مقام معظم رهبری تبریك و تسلیت عرض می كنم و قبل از همه چیز لازم است شهادت جانگذاز امام یازدهم امام حسن عسگری (ع) ، پدر بزرگوار امام زمان (عج) را به امام زمان و مقام معظم رهبری ، به شما نمازگزاران و ملت غیور ایران تسلیت عرض كنم و از خداوند متعال مسئلت نمایم جزء‌ پیروان و یاران آن بزرگوار محسوب نماید ان شاءالله .

موضوع صحبت من امروز به مناسبت هفتم تیر انفجار دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی است در این رابطه من لازم می دانم برای پی بردن به شخصیت و مقام و منزلت شهدای این حادثه مخصوصا شهید مظلوم آیت الله دكتر بهشتی مقدمه ی كوتاهی به عرضتان برسانم بعد بپردازم به بیان حادثه انفجار مركز حزب . اما مقدمه : امام امت رضوان الله تعالی علیه برای احیای اسلام و برای حاكمیت دین مقدس اسلام قیام كرد و ملت غیور ایران به پیروی از رهبر كبیر انقلاب و تابعیت از مقام ولایت فقیه فداكاری كردند ، جان و مال فدا كردند بالاخره این انقلاب به پیروزی رسید و بعد از آنكه امام امت رضوان الله تعالی علیه قریب به 15 سال دور از وطن به سر می برد دوباره به این میهن عزیز در دوازده بهمن ماه 1357 بازگشت و با اوج گرفتن انقلاب در دهه فجر بالاخره در 22 بهمن همان سال انقلاب به پیروزی رسید و بعد از آنكه انقلاب پیروز شد امام در صدد برآمد نظام جمهوری اسلامی را در ایران حاكم كند نظام جمهوری را امام پیشنهاد كردند با آنكه در مقابل امام و خط امامی ها عده ی زیادی جبهه بندی و جناح بندی كردند . منافقین ، لیبرالها ، نهضت آزادی ، جبهه ملی ،‌ چپ گراها و غرب گراها و سلطنت طلبها و پشت سر همه اینها استكبار جهانی با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران مخالف بودند در آن روزی كه مهندس مهدی بازرگان رئیس دولت موقت نامه ای برای امام نوشت من در حضور امام بودم امام نامه را باز كردند پاكت را گشودند نامه را مطالعه كردند در اولین سطر این نامه پیشنهاد شده بود كه جمهوری دموكراتیك پیشنهاد كنید و به آراء‌ عمومی گذاشته شود . امام نامه را مچاله كرد و با ناخن كلمه دموكراتیك را پاره كرد كَند و دور انداخت بعد نامه را داد فرمود جمهوری اسلامی نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد به آراء عمومی گذاشته شود . آنها مخالف با اسلامی بودن نظام بودند چرا نظام اسلامی چرا جمهوری اسلامی ؟ منافقین ، لیبرالها و چپ گراهای آن زمان كه با چپ گراهای امروز فرق می كنند ، چرا ؟ آن روز وابسته به شوروی بودند وابسته به اتحاد جماهیر شوروی كه یكی از ابرقدرتهای موجود آن زمان بود وابسته به آنها بودند و از آنها كمك می گرفتند اما امروز چپی و چپ گرا یك معنای دیگری دارد یك بحث مستقلی می طلبد علی ایحال چپ گراها ، غرب گراها بنی صدری ها و بنی صدر و استكبار جهانی با اینكه نظام ، نظام جمهوری اسلامی باشد مخالف بودند نمی خواستند اسلام حاكمیت پیدا كند با تمام قوا با این موضوع مخالفت می كردند اما در مقابل خط امامی ها پیروان خط امام معتقدین به ولایت فقیه و رهبری امام امت پیرو امام بودند و در استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران پافشاری كردند و به آراء‌ عمومی گذاشته شد و رای قاطع آورد و با رفراندوم و آراء‌ این مردم نظام جمهوری اسلامی در ایران مستقر شد بعد از آنكه این نظام با تشخیص رهبر كبیر انقلاب و با آراء‌ عمومی در ایران مستقر شد باید گفت كار امام تقریبا به پایان می رسد یعنی امام در نهضت و انقلابی كه كرده بود وظیفه ی خودش را به انجام رسانید از اینجا به بعد انقلاب احتیاج به ابزاری دارد و این ابزار باید به وسیله معماران انقلاب تهیه و تنظیم شود امام نظام را مستقر كرد اما این نظام خشك و خالی نمی تواند كشور را اداره كند مگر اینكه ابزارش بوسیله معماران انقلاب تهیه شود یكی از معماران انقلاب شهید مطهری یكی دیگر از معماران انقلاب شهید مظلوم دكتر بهشتی است . اینها به پاریس آمدند من در پاریس در خدمت امام بودم از نجف اشرف در محضر امام رفته بودم پاریس این دو بزرگوار آمدند با امام جلسات محرمانه ای داشتند بعد كه به ایران برگشتند یكروز امام پیغام داد به دفتر فرمود تماس بگیرید با آقای مطهری بپرسید آن موضوع چه شد چرا اطلاع نمی دهند ، من تماس گرفتم نمی دانستم موضوع چیست سربسته گفتم امام سوال می كنند آن موضوع به كجا رسید چه شد ؟ ایشان فرمود سلام به امام برسانید بگوئید مشغولیم افراد را انتخاب می كنیم وقتی تكمیل شدند محضر امام اعلام می كنیم بعد كه اعلام كردند موضوع انتخاب اعضای شورای انقلاب بود یكی از ابزار شورای انقلاب بود . حال كه امام می خواهد به ایران بیاید انقلاب اوج می گیرد هنوز پیروز نشده اول وسیله ای كه لازم دارد شورای انقلاب است ، شورای انقلاب را تاسیس می كنند ، و معماران این شورا چه كسانی هستند ؟ شهید مطهری ، شهید بهشتی كه با مشورت امام مامور شدند این شورا را تاسیس و امام هم اعلام كنند ، افرادی را انتخاب كرده بودند ، كسانی كه آنها را برگزیده بودند امام به عنوان شورای انقلاب معرفی كرد ، شورای انقلاب در مدت كوتاهی مشغول فعالیت شد ریاست جلسه شورا را گاهی شهید مطهری به عهده داشت گاهی شهید بهشتی و در این مدت كوتاه شما اگر مصوبات شورای انقلاب را ببینید چون من سه دوره هم در مجلس بوده ام می توانم ادعا كنم این مصوبات از یك دوره یعنی 4 سال بلكه از دو دوره یعنی 8 سال كار مجلس بیشتر است . در این مدت كوتاه شورای انقلاب تمام قوانین خلاف شرع ، خلاف عقل ، تمام قوانینی را كه بر خلاف مقدسات بوده آن قوانین را فسخ كردند و به جای آنها قوانین صحیح و درست بر اساس اسلام وضع كردند . چه كسانی این كار را كرده اند ؟ دو معمار بزرگ انقلاب شهید مطهری و شهید مظلوم آیت الله دكتر بهشتی به همراه دیگران ، این یكی از ابزار یعنی شورای انقلاب ، بعد دیدند با شورای انقلاب به تنهایی كار پیش نمی رود مجلس شورای اسلامی را تاسیس كردند و انتخابات برگزار شد و نمایندگان مردم برای وضع قوانین صحیح و درست به مجلس آمدند از آن روزی كه مجلس شورای اسلامی رسمی شد شورای انقلاب كارش تعطیل می شود . یكی از دیگر از ابزار این نظام عبارت است از تدوین قانون اساسی ، آنهایی كه دم از قانون گرایی می زنند ملزم به اجرای قانون اساسی هستند . قانون اساسی بوسیله خبرگان مجلس قانون اساسی كه مركب از حدود 70 مجتهد از سراسر ایران بود كه بوسیله مردم انتخاب شدند و آمدند پیش نویس قانون اساسی را به بحث گذاشتند و اصول قانون اساسی را بعد از بررسی تصویب كردند . رئیس این مجلس شخص دیگری بود اما اداره این مجلس با شهید بهشتی بود آنهایی كه یادشان می آید و فیلمهای مجلس خبرگان قانون اساسی را دیده اند كه شهید مظلوم دكتر بهشتی مجلس را اداره می كند اداره كردن یك مجلسی كه 70 مجتهد اعضای آن مجلس هستند همه صاحب رای ، همه صاحب نظر و بعد یك مطلب و یك قانون را به بحث گذاشتن و استدلال كردن و در مقابل همه فائق آمدن كار شهید مظلوم آیت الله دكتر بهشتی است كه معمار انقلاب است و این افتخار برای اوست كه قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران از مقتدر ترین قوانین اساسی دنیا و از بهترین قوانین اساسی عالم است . این یكی از كارهای این معماران انقلاب است و بعد موسسات دیگر و ارگانهای دیگری كه برای اداره كشور در نظام تاسیس می شود . در واقع عمده كار این بزرگواران كه معماران انقلاب هستند انجام می شود . ارزش شهید مظلوم دكتر بهشتی به این است كه او یك انسان حوزوی تحصیل كرده در حوزه ، مجتهد شده در حوزه است ، یك انسان دانشگاهی است یك انسانی است مسلط به چهار زبان رایج دنیا به راحتی و به آسانی با چهار زبان حرف می زند و سخن می گوید و در ایران با تاسیس دبیرستان دین و دانش و با تاسیس مدرسه حقانی برای حوزه و تاسیس مكتب برای خواهران كه درس حوزوی بخوانند كارش را در ایران و با دانشگاهیان تمام می كند ، قدم به خارج از ایران می گذارد ، در مركز اسلامی هامبورگ و در آنجا به فریاد دانشجویان خارج از كشور می رسد و مشغول كادر سازی می شود و جوانان را برای نظام جمهوری اسلامی ایران می سازد كه وقتی انقلاب به پیروزی می رسد دست گدایی به سوی جبهه ملی ، نهضت آزادی و منافقین دراز نكنیم كه بیایید شما كه تشكیلات دارید شما كه مدیریت دارید كشور را اداره كنید . او عالی ترین مدیر ، بهترین مدبر و آگاه ترین انسان به قوانین عالم بود و لذا قانون اساسی را او تدوین می كند بطوری كه یك واو از اصول قانون اساسی را نمی توان جابجا كرد و دارای عباراتی محكم است .

من هشتم تیر مسافرتی داشتم به یزد در دانشگاه آنجا صحبت كردم یكی از دانشجویان بلند شد گفت اجازه هست سوالی بكنم ؟ گفتم بفرمائید ، گفت حاج آقا وقتی امام وارد ایران شدند در بهشت زهرا سخنرانی كردند ، فرمودند اجداد ما پدران ما در زمان قاجار و پهلوی چه حق داشتند برای ما قانون وضع كنند ، به فرض قانونشان درست باشد برای خودشان درست است نه برای ما این حرف امام است گفتم خوب نتیجه ، گفت نتیجه اینكه قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شد اجداد ما و پدران ما رای دادند برای خود آنها حجت بود نه برای ، ما دوباره باید به رفراندوم گذاشته شود ما هم رای بدهیم . این جمله و این حرف مال مفسر رادیو آمریكا شیطان بزرگ است او در هفته گذشته یك همچین جمله ای گفت كه امام فرموده قانون آنها برای خودشان خوب است نه برای ما پس قانون اساسی هم برای همان هایی كه رای دادند حجت است نه برای ما ، جواب چیست ؟ جواب این است كه آن قوانینی كه در زمان قاجار و پهلوی تصویب شده اولاً مراجع دینی دعوت نداشتند ، قوانینی بوده از مغز های خودشان تراوش كرده است برای خودشان اگر حجت باشد برای نسل ما حجت نیست ثانیاً اگر ما بخواهیم دوباره رفراندوم كنیم باید مردم ناراضی باشند شما از این مردمی كه در نماز جمعه می آیند به راهپیمایی روز قدس ، به راهپیمایی های ایام الله می آیند ، این ملتی كه در صحنه حاضرند ، این ملتی كه در تشییع جنازه شهدا شركت می كنند ، این ملتی كه سی میلیون در انتخابات ریاست جمهوری شركت می كنند ، آیا این حضور به معنی تائید قانون اساسی نیست ؟ به معنای اعتراض به قانون اساسی است ؟ این حضور ملت در صحنه نماز جمعه هر هفته به معنای رای مجدد به قانون اساسی است نه اینكه اعتراض به قانون اساسی ، امروز محكمترین قانون ، دقیق ترین و مقتدر ترین قانون اساسی در دنیا قانون اساسی ما است و ملت ما با حضورشان در صحنه های نماز جمعه و در صحنه های راهپیمایی ها و در صحنه های انتخابات و حضور پای صندوق های رای قانون اساسی را تائید می كنند . رای به نظام و رای به قانون است و این تفسیر مفسر رادیو آمریكا برای خودش خوب است به علاوه یكی از آقایان گفت ایشان اشتباه می كند فرمایش امام در بهشت زهرا این است : اجداد ما چه حق داشتند برای ما سلطان تعیین كنند نه قانون آنها سلطان تعیین كردند برای خودشان برای ما نمی توانستند پادشاه تعیین كنند ( من هنوز موفق نشدم مراجعه كنم عبارت امام را ببینم ) . این ربطی به قانون اساسی ندارد كه حالا شما شعار بدهید قانون اساسی باید مثلا اصلاح شود ، باید برای قانون اساسی هم رفراندوم بشود . باید هوشیار باشیم دشمن از هر جا كه بتواند ضربه بزند از هر زاویه ای كه بتواند اذهان جوانان و نوجوانان ما را مخدوش كند و شبهه ایجاد كند وارد می شود مثلا یكی از شبهاتی كه بعضی به عنوان تحقیق علمی در روزنامه ها مطرح كردند این است كه مجلس خبرگان وقتی به رهبری و مقام معظم رهبری رای می دهند رهبر می شود وكیل مردم وقتی وكیل مردم شد وكیل قابل عزل است پس بنابراین ما می توانیم این رهبر را عزلش كنیم ، همین طور رهبری معنایش وكالت است ، نه قربان ، اعتقاد ما در رهبری و در ولایت فقیه این است كه پیغمبر را ذات مقدس پروردگار نصب می كند (( انا ارسلنا رسلنا فی البینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان )) ما پیغمبر می فرستیم شما حق ندارید پیغمبر انتخاب كنید (( وجعلنا هم منهم ائمه یحدون با امرنا )) ما امام نصب می كنیم نصب پیغمبر و نصب امام بدست خداست هم چنان كه نصب رسول الله (ص) و نصب امام ید قدرت پروردگار است نصب ولی فقیه هم بدست خداست بوسیله امام زمان منصوب می شود (( و اما الحوادث الواقعه فرجعوا فیها الی رباط احادیثنا فاقم حجتی علیكم و انا حجه الله الرادو علیهم كراد علینا و رادو علینا كراد علی الله )) این جمله امام زمان است ، امام زمان می فرماید من مجتهد جامع الشرایط را نصب می كنم برای حجیت و برای رهبری ، برای اینكه مردم از او پیروی بكنند اما نقش مجلس خبرگان ، خوب عنایت بفرمائید نقش مجلس خبرگان این است كه آن ولی فقیه مجعول از جانب امام زمان ، پیغمبر و خدا را در بین مراجع و مجتهدان جامع الشرایط كه كسی نمی داند آن كیست و كدام یك از مراجع دارای این شخصیت و دارای این منصب است همه خبرگان در مجلس با انتخابشان كشف می كنند . از آن مجتهدی كه منصوب من عندالله ، منصوب امام زمان (عج) است ، یعنی رای خبرگان مجلس خبرگان به مقام معظم رهبری كشف آن رهبر و ولی فقیه ای است كه امام زمان (عج) او را برای رهبری طلب كرده و قرار داده است این هنر خبرگان است نه اینكه خبرگان بیایند از طرف مردم وكالت داشته باشند و رهبر را به عنوان وكیل مردم انتخاب كنند و او وكیل مردم بشود اینجوری نیست رهبر منصوب از جانب خداست ولایت مطلقه فقیه یعنی تمام اختیاراتی كه پیغمبر خدا داشته و نیز امیر المومنین (ع) دارد تمام اختیاراتی كه در اداره كشور و مملكت و نظام اسلامی علی بن ابیطالب(ع) ، امام حسن (ع)‌ ، امام حسین (ع) و امام زمان دارند (عج) ولی فقیه هم بدون كم و كاست دارای همان مقام و اختیارات است و شما در این قضیه اخیر شهردار ملاحظه كردید مقام معظم رهبری از ولایت مطلقه اش استفاده كرد وقتی رئیس جمهور محترم از مقام معظم رهبری خواست كه اداره كشور با بازداشت شهردار اختلال پیدا می كند این جز‌ء‌ اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی نیست مراجعه كنید ولی امر مقام معظم رهبری است كه از ولایت مطلقه استفاده كرد و به رئیس محترم قوه قضائیه دستور داد شهردار را آزاد كنید این ولایت مطلقه است نه ولایت محدود ، آنهایی كه دم از قانون و قانون گرایی می زنند بدانند رهبری فوق قانون است لذا می تواند مافوق قانون و مافوق اختیارات قانون اساسی استفاده كند ، در آنجاهایی كه لازم و ضروری بداند و اعمال نظر كند و نظرش را تنفیذ كند و دیگران هم مامور به اطاعت و فرمانبرداری از رهبر انقلابند ، این مطالب من در این رابطه اما دلها را روانه كنید به سامراء‌ در خانه امام یازدهم امام حسن عسگری (ع) ، امام حسن عسگری (ع) را معتمد عباسی مسموم كرد ، راوی می گوید در حالی كه امام مسموم بود در محضر امام بودم برای او جوشانده ای آوردم امام میل فرماید وقتی به دست امام دادیم دست امام می لرزید این كاسه جوشانده به دندانهای مبارك آن حضرت می خورد و نمی توانست این جوشانده را میل كند امام اشاره كرد به حجره ای فرمود پسرم را صدا كنید تا این آب را به من بدهد بنوشم ، از میان حجره یك نوجوان بیرون آمد در حالی كه صورتش مانند قرص ماه شب 14 می درخشید آمد جوشانده را گرفت و به پدر بزرگوارش امام حسن عسگری (ع) داد دوباره به حجره برگشت امام زمان (عج) متصدی امور امام حسن عسگری (ع) است وقتی كه دستور دادند نماز ، الصلاه الصلاه ، دیدند جعفر كذاب آمد ایستاد برای نماز خواندن بر پیكر مطهر امام حسن عسگری (ع) و دیدند همان آقازاده از پشت پرده آمد بیرون ردای عمو را گرفت فرمود عمو جان كنار برو من باید بر بدن مطهر بابایم امام عسگری (ع) نماز بخوانم یك نوجوان 15 ساله ایستاد نماز خواند بعد هم رفت پشت پرده غیبت كرد و پنهان شد . از آن زمان غیبت صغرای امام زمان (عج) شروع می شود یعنی سال 260 هجری قمری . امام عسگری (ع) در سامراء‌ غریب بود برای اینكه خلیفه عباسی امام هادی (ع) و امام عسگری (ع) را احضار كرده بود اینكه به این دو بزرگوار عسگریین می گویند این بود كه در لشگر گاه در موعسگر خودش آنها را زندانی و تحت نظر داشت اما در عین حال آن لحظه آخر امام زمان (عج) فرزند امام حسن بود كه آب را به لبهای مبارك امام رساند . جانها بسوزد برای غریب كربلا عزیز زهرا (س) ابا عبدالله الحسین (ع) راوی می گوید من دیدم حسین بن علی بن ابیطالب (ع) میان گودال قتلگاه افتاده صورت روی خاك لبهای خشكیده اش بهم می خورد گفتم لابد نفرین می كند اگر در این حال حسین بن علی (ع) نفرین كند خداوند همه این كوفیان را از بین خواهد برد وقتی جلو رفتم گوش دادم. دیدم ناله اش بلند است .

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته .